
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۴۲
۱
بسته پای چو من بی پر و بالی که مپرس
زیر لب دارم ازین عقده، سؤالی که مپرس
۲
جلوهٔ شمع تجلّی، شب هجران تو داشت
با خیال تو، مرا بود وصالی که مپرس
۳
رخت از آن کوی پی عزم سفر می بستم
دل به دامان من آویخت، به حالی که مپرس
نظرات