
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۲۹۱
۱
باده بیار و هوش را، از سر ما روانه کن
زاهد خرقه پوش را، مست می مغانه کن
۲
چند به باد می دهی، طرهٔ ترهات را؟
واعظ شهر نیستی، زمزمه، عاشقانه کن
۳
غازهٔ افتخارکش، ناصیهٔ نیاز را
صدر نشین عشق شو، سجدهٔ آستانه کن
۴
گوشهٔ چشم عشوه ای از تو به کار می خوش است
رطل گران باده را، لجهٔ بیکرانه کن
۵
رهبر سالکان بود، سلسلهٔ ارادتی
طّرهٔ خم به خم بکش، زلف مراد شانه کن
نظرات