
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۲۳
۱
خزان رنگ زردم را، میِ نابی نشد روزی
کسی را همچو من، گلگشت مهتابی نشد روزی
۲
چرا باید امانت دار دنیای دنی باشم؟
ز جنس عاریت، شادم که اسبابی نشد روزی
۳
تمنّا بود دل را، جلوه های خانه پردازت
خراب آباد ما را، وصل سیلابی نشد روزی
۴
از آن تیغی که، گلگون است خاک از فیض احسانش
گلوی تشنه ام را، قطره ی آبی نشد روزی
نظرات