
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۲۶
۱
ز مستی، خون دل را، باده می انگاشتم روزی
خروش سینه را، افسانه می پنداشتم روزی
۲
دل ِ شوریده حالی بود، کز من ناگهان گم شد
به کف چیزی که از سامان هستی داشتم روزی
۳
کنون دارایی فوج معانی از که می آید؟
به میدان کاویانی خامه، می افراشتم روزی
۴
دلم لبریز داغ است، از خیال خال مشکینش
کنون خرمن شد، آن تخمی که من می کاشتم روزی
نظرات