
حزین لاهیجی
شمارهٔ ۳۰ - در تاریخ فوت فاضل بزرگ، شیخ عبدالله گیلانی(رحمهٔ الله علیه)
۱
افسوس که صاحبدل دانا ز جهان رفت
نی نی غلطم، بلکه جهان را دل و جان رفت
۲
پیرایه دِهِ صورت و آرایش معنی
مرآت دل و دیدهٔ صاحب نظران رفت
۳
یکتاگهر بحر فضیلت که ز عزت
تا ساحل قدس، از صدف کون و مکان رفت
۴
شد دوستیِ آل نبی کشتیِ نوحش
از موج خطر، در کنف امن و امان رفت
۵
زین غمکده، تا مصطبهٔ قدس، خرامید
زین کلبهٔ ویرانه به روضات جنان رفت
۶
بر خویش اگر جهل ببالد عجبی نیست
دانای زمن، فخر زمین، خیر زمان رفت
۷
از خاک برآور سری، ای نخل خمیده
یک بار ببین، بی تو چه بر پیر و جوان رفت
۸
نبود خبرت،گر ز دل خون شدهٔ ما
بنگر که چه از دیدهٔ خونابه فشان رفت
۹
زین واقعهٔ صعب جهان را دل و جان رفت
زین غصّه ٔ جانکاه، ز دل تاب و توان رفت
۱۰
چون مردمک چشم جهان بود ز عرفان
گفتم پی تاریخ که بینش ز میان رفت
نظرات