هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۱۱

۱

یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را

گل سراسر آتشست، اما نسوزد خار را

۲

دیگر از بی طاقتی خواهم گریبان چاک زد

چند پوشم سینه ریش و دل افگار را؟

۳

بر من آزرده رحمی کن، خدا را، ای طبیب

مرهمی نه، کز دلم بیرون برد آزار را

۴

باغ حسنت تازه شد از دیده گریان من

چشم من آب دگر داد آن گل رخسار را

۵

روز هجر از خاطرم اندیشه وصلت نرفت

آرزوی صحت از دل کی رود بیمار را؟

۶

حال خود گفتی: بگو، بسیار و اندک هرچه هست

صبر اندک را بگویم، یا غم بسیار را؟

۷

دیدن دیدار جانان دولتی باشد عظیم

از خدا خواهد هلالی دولت دیدار را

تصاویر و صوت

ااا راستین معتبرزاده ااا تکنوازی تار استاد فرهنگ شریف در آواز اصفهان ااا :

نظرات

user_image
ابوآدم
۱۳۹۹/۰۳/۱۹ - ۰۲:۵۸:۵۹
باغ حسنت تازه شد از دیده گریان منچشم من آب دگر داد آن گل رخسار راحسن و جمال تو چون باغی است که با اشک من آبیاری شده است. چه بسیار زیبارویانی در تاریخ گم شدند و نامی ازشون نیست بلکه دیوانگی امثال مجنون است که روی لیلی ها رو جاودانه میکنه.