هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۱۱۶

۱

بر سر بالین طبیب از ناله من زار شد

از برای صحت من آمد و بیمار شد

۲

دوش در کنج غم از فریاد دل خوابم نبرد

بلکه از افغان من همسایه هم بیدار شد

۳

صبر می کردم که، درد عشق خوبان کم شود

لیک از داروی تلخ اندوه من بسیار شد

۴

مدعی، گویا، برای کشتن ما بس نبود

کان مه نامهربان هم رفت و با او یار شد

۵

هر کرا سودای زلف آن پری دیوانه کرد

خانمان بر هم زد و رسوای هر بازار شد

۶

من سگت، ای ترک آهو چشم، برقع باز کن

کز برای دیدن روی تو چشمم چار شد

۷

بس که آمد بر سر کویت، هلالی، همچو اشک

از نظر افتاد و در چشم عزیزت خوار شد

تصاویر و صوت

دیوان هلالی جغتائی با شاه درویش و صفات العاشقین او به کوشش سعید نفیسی - هلالی جغتائی - تصویر ۷۰

نظرات