
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۱۲۵
۱
نیست عرق، که در رهت از حرکات میچکد
هر قدمی، که مینهی، آب حیات میچکد
۲
چند به هر سیه دلی باده ناب میکشی؟
حیف! که آب زندگی در ظلمات میچکد
۳
بس که لب تو چاشنی ریخته در مذاق جان
گریه تلخ گر کنم آب نبات میچکد
۴
اشک هلالی از مژه، گرد حریم آن حرم
همچو سرشک عارفان، در عرفات میچکد
نظرات