هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۱۲۹

۱

نگسلد رشته جان من از آن سرو بلند

این چه نخلیست که دارد برگ جان پیوند؟

۲

آه! از آن چشم، که چون سوی من افگند نگاه

چاکها در دلم از خنجر مژگان افگند

۳

گر دهم جان بوفایش نپسندد هرگز

آه! از آن شوخ جفا پیشه دشوار پسند!

۴

گر نگیرد ز سر لطف و کرم دست مرا

دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند

۵

منم از چشم تو قانع بنگاهی گاهی

وز تمنای میانت بخیالی خرسند

۶

صد رهم بینی و نادیده کنی، آه ز تو!

حال من دیدن و این گونه تغافل تا چند؟

۷

مهر رخسار تو، چون ذره، پریشانم ساخت

شوق خال تو مرا سوخت بر آتش چو سپند

۸

شب هجر تو، هلالی، ز خراش دل خویش

چاک زد سینه، بنوعی که دل از خود بر کند

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۹/۰۱/۳۰ - ۰۴:۱۲:۵۰
وقتی یاد کارهای روحانی رییس جمهور وقت ایران میفتم ناخود اگاه میگم آه از آن شیخ جفا پیشه دشوار پسند!
user_image
۸
۱۳۹۹/۰۱/۳۰ - ۱۰:۴۵:۵۰
ای کاش دشوار پسند بود!!!گدا منش است،شیخ و.......