
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۱۳۳
۱
عجب! که رسم وفا هرگز آن پری داند
پری کجا روش آدمی گری داند؟
۲
دلم بعشوه ربود اول و ندانستم
که آخر اینهمه شوخی و دلبری داند
۳
بعاشقان ستم دوست عین مصلحتست
که شاه مصلحت کار لشکری داند
۴
حدیث لعل خود از چشم درفشانم پرس
که قدر گوهر سیراب گوهری داند
۵
بناز گفت: هلالی کمینه بنده ماست
زهی سعادت! اگر بنده پروری داند
نظرات
محمد مرادی
راستین معتبرزاده