
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۱۴۰
۱
چو ترک من هوس مجلس شراب کند
هزار عاشق دل خسته را کباب کند
۲
خراب چون نشوم از کرشمهای کسی
که در کرشمه اول جهان خراب کند؟
۳
شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز
بخاک من چو رسد روی در نقاب کند
۴
چه طالعست که ناگاه بر سرم روزی
اگر فرشته رحمت رسد عذاب کند؟
۵
تپیدن دل من روز هجر دانی چیست؟
برای دیدن روی تو اضطراب کند
۶
ز خواب چشم گشایی و فتنه انگیزی
تو آفتی، نگذاری که فتنه خواب کند
۷
نمود وعده دیدار و دیدمش در خواب
نگویمش، که مبادا بآن حساب کند
۸
چو سایه روی هلالی بخاک یکسان باد
اگر ز سایه تو رو بآفتاب کند
تصاویر و صوت

نظرات