
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۱۴۲
۱
گر کسی عاشق رخسار تو باشد چه کند؟
طالب دولت دیدار تو باشد چه کند؟
۲
شوخی و بی خبر از درد گرفتاری دل
دردمندی که گرفتار تو باشد چه کند؟
۳
چه غم از سینه ریش و دل افگار مرا؟
سینه ریشی که دل افگار تو باشد چه کند؟
۴
قصد جان و دل یاران بود اندیشه تو
بیدلی کز دل و جان یار تو باشد چه کند؟
۵
ای طبیب دل بیمار، بگو، بهر خدا
کان جگر خسته، که بیمار تو باشد چه کند؟
۶
گوش بر گفته احباب توان کرد ولی
هر کرا گوش بگفتار تو باشد چه کند؟
۷
می کند بی تو، هلالی، همه شب ناله زار
ناتوانی که دلش زار تو باشد چه کند؟
نظرات