هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۱۵۰

۱

کاکل ز چه بگذاشته ای تا کمر خود؟

مگذار بلاهای چنین را بسر خود

۲

رفتار ترا، گر ملک از عرش ببیند

آید بزمین فرش کند بال و پر خود

۳

چشم تو نهان یک نظر از لطف بینداخت

ما را ز چه انداخته ای از نظر خود؟

۴

دیروز ز حال همه عالم خبرم بود

امروز چنانم که: ندارم خبر خود

۵

در عشق تو از من اثری بیش نماندست

نزدیک شد آن دم که نیابم اثر خود

۶

من کشته شوم به که جدا افتم از آن در

زارم بکش و دور میفگن ز در خود

۷

دور از تو چه گویم: بچه حالست هلالی؟

درمانده بدرد دل خونین جگر خود

تصاویر و صوت

نظرات