
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۱۶۳
۱
مه من با رقیبان جفااندیش میآید
ز غوغایی، که میترسیدم، اینک پیش میآید
۲
چه چشمست این؟ که هرگه جانب من تیز میبینی
ز مژگان تو بر ریش دلم صد نیش میآید
۳
به آن لبهای شیرین وه! چه شورانگیز میخندی؟
که از ذوقش نمک بر سینههای ریش میآید
۴
جمالت را به میزان نظر هرچند میسنجم
به چشم من رخت از جمله خوبان بیش میآید
۵
مرا این زخمها بر سینه از دست خودست، آری
کسی را هرچه پیش آید ز دست خویش میآید
۶
فلک تاج سعادت میدهد ارباب حشمت را
همین سنگ ملامت بر سر درویش میآید
۷
هلالی، روز وصل آمد، مکن اندیشه دوری
که این اندیشهها از عقل دوراندیش میآید
تصاویر و صوت

نظرات