
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۱۸۴
۱
هر روز در کویش روم، پیدا کنم یار دگر
او را بهانه سازم و آنجا روم بار دگر
۲
کارم همین عشقست و من حیران کار خویشتن
ای کاش، بودی هم مرا، جز عاشقی، کار دگر
۳
من کیستم تا خوش زیم در سایه دیوار او؟
بگذار کز غم جان دهم در زیر دیوار دگر
۴
بیرون مرو، جولان مکن وز ناز قصد جان مکن
انگار مرد از هر طرف صد عاشق زار دگر
۵
در عشق مژگان صنم صحرا نوردی ها کنم
دارم بپا خاری عجب، در پای دل خار دگر
۶
گر داشت روزی پیش ازین بازار یوسف رونقی
دارد متاع حسن تو امروز بازار دگر
۷
غیر از هلالی، ماه من، داری وفاداران بسی
اما نداری، همچو او، یار وفادار دگر
نظرات