هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۱۹۱

۱

از آن چه سود که نوروز شد جهان افروز؟

که بی تو روز و شب ما برابرست امروز

۲

اگر بقصد دلم سوی تیغ دست بری

بپای خویشتن آید، چو مرغ دست آموز

۳

دلم بذوق شکر خنده تو پر خون شد

کجاست غمزه خونریز و ناوک دلدوز؟

۴

بدفع لشکر غم، صد سپه برانگیزم

ولی چه سود؟ که بختم نمی شود پیروز

۵

بگریه گفتمش: ای مه، بعاشقان می ساز

بخنده گفت: هلالی، بداغ ما می سوز

تصاویر و صوت

دیوان هلالی جغتائی با شاه درویش و صفات العاشقین او به کوشش سعید نفیسی - هلالی جغتائی - تصویر ۱۱۰

نظرات