
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۲۰۸
۱
ای کجی آموخته پیوسته از ابروی خویش
راستی هم یادگیر از قامت دلجوی خویش
۲
کعبه ما کوی تست، از کوی خود ما را مران
قبله ما روی تست، از ما مگردان روی خویش
۳
سر ببالین فراغت هر کسی شب تا بروز
ما و غمهای تو و سر بر سر زانوی خویش
۴
شب چو بر خاک درت پهلو نهادم گفت دل:
من ز پهلوی تو در عیشم، تو از پهلوی خویش
۵
چون هلالی را فلک سرگشته میدارد چنین
بیجهت مینالد از ماه هلال ابروی خویش
نظرات