هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۲۱۸

۱

نیست غم، گر شد گریبان من از غم چاک چاک

سینه‌ام چاک است، از چاک گریبان خود چه باک؟

۲

می‌کشی بر غیر تیغ و می‌کشی از غیرتم

از هلاک دیگران بگذر، که خواهم شد هلاک

۳

نیست جان را با تن پاک تو اصلا نسبتی

این تن پاک تو صد ره پاک‌تر از جان پاک

۴

خاک آدم را، از آن گل کرد، استاد ازل

تا چنین نازک‌نهالی بردمد زآن آب و خاک

۵

ای که از ما فارغی، گویا نمی‌دانی که ما

دردمندانیم و آه ما به‌غایت دردناک

۶

میْ‌پرستان را ز می هر دم حیاتی دیگر است

آب حیوان ریخت، گویا، باغبان در جوی تاک

۷

گر هلالی چند روزی در لباس زهد بود

باز در کوی خرابات است مست و جامه‌چاک

تصاویر و صوت

دیوان هلالی جغتائی با شاه درویش و صفات العاشقین او به کوشش سعید نفیسی - هلالی جغتائی - تصویر ۱۲۲

نظرات