هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۲۲

۱

ز سوز سینه، هر دم، چند پوشم داغ هجران را؟

دگر طاقت ندارم، چاک خواهم زد گریبان را

۲

بزن یک خنجر و از درد جان کندن خلاصم کن

چرا دشوار باید کرد بر من کار آسان را؟

۳

نمی خواهم که خط بالای آن لب سایه اندازد

که بی ظلمت صفای دیگرست آن آب حیوان را

۴

بزلفت بسته شد دلهای مشتاقان، بحمدالله

عجب جمعیتی روزی شد این جمع پریشان را!

۵

کسی چون جان برد زین کافران سنگدل، یارب؟

که در یک لحظه میریزند خون صد مسلمان را

۶

طبیبا، تا بکی بر زخم پیکانش نهی مرهم؟

برو، مگذار دیگر مرهم و بگذار پیکان را

۷

هلالی، دل منه بر شیوه آن شوخ عاشق کش

سخن بشنو و گرنه بر سر دل می کنی جان را

تصاویر و صوت

دیوان هلالی جغتائی با شاه درویش و صفات العاشقین او به کوشش سعید نفیسی - هلالی جغتائی - تصویر ۳۱
ااا راستین معتبرزاده ااا تکنوازی تار استاد فرهنگ شریف در آواز اصفهان ااا :

نظرات