هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۲۲۴

۱

نیست حد آن که گویم: بنده روی توام

دیگری گر بنده باشد، من سگ کوی توام

۲

چشم شوخت ناوک اندازست و ابرویت کمان

کشته چشم تو و قربان ابروی توام

۳

بر امید آنکه یک دشنام روزی بشنوم

سالها شد، جان من، کز جان دعاگوی توام

۴

گرچه، ای بد خوی من، خوی تو عاشق کشتنست

ترک خوی خود مکن، من کشته خوی توام

۵

گر دل من سدره و طوبی نجوید دور نیست

زانکه من در آرزوی سرو دلجوی توام

۶

چند گویی: پای در دامن کش و این سو میا

پا کشیدن چون توان؟ چون دل کشد سوی توام

۷

رنجه کردی ساعد و خون هلالی ریختی

تا قیامت شرمسار دست و بازوی توام

تصاویر و صوت

دیوان هلالی جغتائی با شاه درویش و صفات العاشقین او به کوشش سعید نفیسی - هلالی جغتائی - تصویر ۱۲۵

نظرات