هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۲۳۲

۱

بصد امید هر دم گرد آن دیوار و در گردم

بسی امیدوارم، آه! اگر نومید برگردم

۲

چه حسنست این؟ که از یک دیدنت دیوانه گردیدم

بیا، تا بار دیگر بینم و دیوانه تر گردم

۳

چون آن مه فتنه شد در شهر، من هم عاقبت روزی

شوم آواره و هر دم بصحرای دگر گردم

۴

خدا را، این چنین زود از سر بالین من مگذر

دمی بنشین، که برخیزم، ترا بر گرد سر گردم

۵

زهر در کامدم، در کوی تو همچون سگم راندی

سگ کوی توام تا چند، یارب، در بدر گردم؟

۶

خبر میپرسم از جانان ولی ناگه اگر روزی

ازو کس یک خبر گوید من از خود بیخبر گردم

۷

هلالی، چون سپه انگیخت عشق آن کمان ابرو

بمیدان آیم و تیر ملامت را سپر گردم

تصاویر و صوت

نظرات