
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۲۴۲
۱
بخاک من گذری کن، چو در وفای تو میرم
که زنده گردم و بار دگر برای تو میرم
۲
نهادم از سر خود یک بیک هوی و هوس را
همین بود هوس من که: در هوای تو میرم
۳
دل از جفای تو خون شد، روا مدار که عمری
دم از وفا زنم و آخر از جفای تو میرم
۴
تویی که: جان جهانی فزاید از لب لعلت
منم که هر نفس از لعل جانفزای تو میرم
۵
بحال مرگم و سوی تو آمدن نتوانم
تو بر سرم قدمی نه، که زیر پای تو میرم
۶
رو، ای رقیب، ز کویش، که ترک جان نتوانی
تو جای خویش بمن ده، که من بجای تو میرم
۷
مرا بخواری ازین در مران بسان هلالی
گذار، تا چو سگان بر در سرای تو میرم
نظرات