
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۲۴۷
۱
تا عمر بود، در هوس روی تو باشم
در خاک شوم، خاک سر کوی تو باشم
۲
فردای قیامت نروم جانب طوبی
در سایه سرو قد دلجوی تو باشم
۳
خوش آنکه زبان از پی دشنام برآری
من دست برآورده، دعاگوی تو باشم
۴
پهلوی تو پیوسته نشینند رقیبان
تا من نتوانم که بپهلوی تو باشم
۵
از غمزه تو کاست تن من، که چو مویی
من موی شوم در خم گیسوی تو باشم
۶
هر گه که از تو ناز بری دست بچوگان
خواهم همه تن سر شوم و گوی تو باشم
۷
ای شاخ گل تازه، منم بلبل این باغ
معذورم، اگر شیفته روی تو باشم
۸
روزی که فلک نام مرا خواند: هلالی
می خواست که من مایل ابروی تو باشم
تصاویر و صوت

نظرات