هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۲۵۴

۱

هر شبی گویم که: فردا ترک این سودا کنم

باز چون فردا شود امروز را فردا کنم

۲

چون مرا سودایت از روز نخستین در سرست

پس همان بهتر که آخر سر درین سودا کنم

۳

ای خوشا! کز بیخودیها سر نهم بر پای او

بعد از آن از شرم نتوانم که سر بالا کنم

۴

ای که میگویی: دل گم گشته خود را بجوی

من که خود گم گشته ام او را کجا پیدا کنم؟

۵

بس که خوارم، از سگانت شرم می آید مرا

چند خود را در میان مردمان رسوا کنم؟

۶

من کیم تا از غلامان تو گویم خویش را؟

من چه سگ باشم که در خیل سگانت جا کنم؟

۷

عاشق مستم، هلالی، مجلس رندان کجاست؟

تا دل و جان را فدای ساقی زیبا کنم

تصاویر و صوت

نظرات