هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۲۵۸

۱

آهم شنید و رنجه شد آن ماه چون کنم؟

دیگر نماند جای نفس، آه چون کنم؟

۲

طفلست و شوخ و بی خبر از درد عاشقی

او را ز حال خویشتن آگاه چون کنم؟

۳

خواهم گهی بخاطر او بگذرم ولی

سنگین دلست، در دل او راه چون کنم؟

۴

در پای او بمردم و قدرم نشد بلند

یارب، ز دست همت کوتاه چون کنم؟

۵

ای بخت، من کجا و تمنای وصل او؟

درویشم و گدا، هوس شاه چون کنم؟

۶

گفتی: چراست پیرهنت چاک همچو گل؟

بوی تو داد باد سحرگاه چون کنم؟

۷

گویند: ناله چیست؟ هلالی، خموش باش

با کوه درد و محنت جان کاه چون کنم؟

تصاویر و صوت

نظرات