
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۲۶۷
۱
آنکه از درد دل خود بفغانست منم
وانکه از زندگی خویش بجانست منم
۲
آنکه هر روز دل از مهر بتان بردارد
چون شود روز دگر باز همانست منم
۳
آنکه در حسن کنون شهره شهرست تویی
وانکه در عشق تو رسوای جهانست منم
۴
آنکه در صومعه چل سال شب آورد بروز
وین زمان معتکف دیر مغانست منم
۵
در غمت گرچه بیک بار پریشان شده دل
آنکه صد بار پریشان تر از آنست منم
۶
عاشقان تو همه نامی و نشانی دارند
آنکه در عشق تو بی نام و نشانست منم
۷
عاقبت همچو هلالی شدم افسانه دهر
آنکه هر جا سخنش ورد زبانست منم
نظرات
راستین معتبرزاده
nabavar
رنگارنگ
کیان علیزاده تبریزی