
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۲۷۰
۱
تا کی به درت آیم و دیدار نبینم؟
صد بار تو را جویم و یک بار نبینم
۲
گویا حرم کوی تو کعبه است و در آنجا
هر چند روم جز در و دیوار نبینم
۳
دانی که مرا بزمگه عیش کدامست؟
جایی که تو را بینم و اغیار نبینم
۴
یارب، چه شود گر من بیدل به همه عمر
یک بار تو را بر سر بازار نبینم
۵
امروز درین شهر دلی نیست که او را
در دام بلای تو گرفتار نبینم
۶
او میرود و جمع رقیبان ز قفایش
تا شیوه آن قامت و رفتار نبینم
۷
خورشید لطافت رخ یارست، هلالی
آن روز مبادا که رخ یار نبینم
نظرات