هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۲۷۴

۱

من سگ یارم و آن نیست که بیگانه شوم

لیک می ترسم از آن روز که دیوانه شوم

۲

ای فلک، شمع شب افروز مرا سوی من آر

تا بگرد سر او گردم و پروانه شوم

۳

من همان روز که افسون تو دیدم گفتم

که: ببیداری شبهای غم افسانه شوم

۴

از در خانقه و مدرسه کارم نگشود

بعد ازین خاک نشین در می خانه شوم

۵

در سرم هست که: چون خاک شود قالب من

بهوای لب میگون تو پیمانه شوم

۶

نرگس مست ترا خواب صبوح این همه چیست؟

خیز، تا کشته آن نرگس مستانه شوم

۷

بی مه خویش، هلالی، چه کنم عالم را؟

گنج چون نیست، چرا ساکن ویرانه شوم؟

تصاویر و صوت

دیوان هلالی جغتائی با شاه درویش و صفات العاشقین او به کوشش سعید نفیسی - هلالی جغتائی - تصویر ۱۴۹

نظرات