
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۲۷۸
۱
خرم آن روز کزین محنت و غم باز رهم
بمراد دل ازین درد و الم باز رهم
۲
رفت مجنون و ازین داغ جگر سوز برست
می روم تا من دلسوخته هم باز رهم
۳
نیست امکان خلاصی ز تو در ملک وجود
مگر از قید تو در کوی عدم باز رهم
۴
از تو بر من ستم و جور خلاف کرمست
کرمی کن، که ازین جور و ستم باز رهم
۵
جان ز غم سوخت، هلالی، قدح باده کجاست؟
تا ازین سوز درون یک دو سه دم باز رهم
نظرات