
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۲۸۰
۱
خراب یک نظر از چشم نیم خواب توایم
بحال ما نظری کن، که ما خراب توایم
۲
سؤال ما بتو از حد گذشت، لب بگشا
که سالهاست که در حسرت جواب توایم
۳
چه حد آن که توانیم هم عنان تو شد؟
همین سعادت ما بس که: در رکاب توایم
۴
عتاب تو کشد و ناز تو هلاک کند
هلاک ناز تو و کشته عتاب توایم
۵
عجب نباشد اگر از لبت بکام رسیم
که مست باده نازی و ما کباب توایم
۶
ز مهر روی تو داریم داغها بر دل
ستاره سوخته از تاب آفتاب توایم
۷
من و هلالی ازین در بهیچ جا نرویم
چرا که همچو سگان بسته طناب توایم
نظرات
مجتبی