
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۲۹۰
۱
ساخت گدای درگهت مرحمت الهیام
بلکه گدایی تو شد موجب پادشاهیام
۲
بنده غلام آن درم، وه! چه کنم؟ که میکند
ترک سفید روی من ننگ ز رو سیاهیام
۳
ساید اگر به فرق من گوشهٔ نعل مرکبت
راست به ماه نو رسد رفعت کجکلاهیام
۴
گر تو به جرم عاشقی قصد هلاک من کنی
موجب صد گنه شود دعوی بیگناهیام
۵
مستم و پیش محتسب دعوی زهد کردهام
قاضی شرع بیش از این کی شنود گواهیام؟
۶
فارغم از شه و سپه، لیک به کشور بتان
هست سپاهیای که من کشتهٔ آن سپاهیام
۷
چند هلالی از وفا آید و رانی از جفا؟
وه! چه کنم؟ که من تو را خواهم و تو نخواهیام
تصاویر و صوت

نظرات