
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۳۰
۱
بنام ایزد، میان مردمان آن تندخو با ما
چه خوش باشد که ما در گوشه ای باشیم و او با ما
۲
ز بد خویی بما جنگ و باغیار آشتی دارد
چه دارد؟ یارب! این بیگانه خوی جنگجو با ما؟
۳
کنون خود از نکورویی چه با ما میکند هر دم؟
چه گویم تا چه خواهد کرد زان خوی نکو با ما؟
۴
بکویت آمدیم و آرزوی ما نشد حاصل
ز کویت می رویم اینک، هزاران آرزو با ما
۵
اگر پهلوی ما از طعنه اغیار ننشینی
چنین جایی نشین، باری، که باشی روبرو با ما
۶
رقیبا، گفتگوی عشق را همدرد می باید
خدا را! چون تو بی دردی مکن این گفتگو با ما
۷
هلالی، در ره عشقست از هر سو غم دیگر
عجب راهی که غم رو کرده است از چار سو با ما!
نظرات