
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۳۰۶
۱
برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن
چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن
۲
ای گریه، بیا، در غم هجرش مددی کن
وی ناله، برو، در دل سختش اثری کن
۳
چون آینه هر لحظه بهر کس منما روی
زنهار! که از آه دل ما حذری کن
۴
خون شد جگر خلق، بدلها مزن آتش
اندیشه ز دود دل خونین جگری کن
۵
از بهر گرفتاری ما زلف میآرای
ما بسته دامیم، تو فکر دگری کن
۶
ای خواجه، مشو ساکن بت خانه صورت
بیرون رو و در عالم معنی سفری کن
۷
من بی خبرم، گر خبرم نیست، هلالی
از بی خبریهای من او را خبری کن
تصاویر و صوت

نظرات