هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۳۱

۱

چند نادیده کنی؟ آه! چه دیدی از ما؟

نشنوی زاری ما، وه! چه شنیدی از ما؟

۲

آخر، ای آهوی مشکین، چه خطا رفت که تو

با همه انس گرفتی و رمیدی از ما؟

۳

حیف باشد که چو گل بر کف هر خار نهی

دامنی را، که به صد ناز کشیدی از ما

۴

کام جان راست به بازار غمت صد تلخی

که به یک عشوهٔ شیرین نخریدی از ما

۵

بود مقصود تو آزردن ما، شکر خدا

که به مقصود دل خویش رسیدی از ما

۶

اینک این جانِ ستم‌دیده که می‌خواست دلت

اینک آن دل که به جان می‌طلبیدی از ما

۷

ما به مهرت، چو هلالی، دل و جان را بستیم

تو به شمشیر جفا مهر بریدی از ما

تصاویر و صوت

دیوان هلالی جغتائی با شاه درویش و صفات العاشقین او به کوشش سعید نفیسی - هلالی جغتائی - تصویر ۳۵

نظرات

user_image
حفیظ احمدی
۱۴۰۳/۰۵/۲۶ - ۱۴:۱۰:۵۴
این غزل دقیقا بر دلم نشست.