
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۳۱۴
۱
نه رحم در دل یار و نه صبر در دل من
اجل کجاست؟ که بس مشکلست مشکل من
۲
ز مهوشان طمع مهر کرده ام، هیهات!
زهی خیال کج و آرزوی باطل من
۳
ز منزلی، که منم، ره بعیش نتوان برد
که رهگذار غم افتاده است منزل من
۴
بداغ لاله رخان چون برون روم زین باغ
گل دگر ندهد غیر لاله از گل من
۵
مگو که: در دل تو زنگ بسته پیکانم
که تخم مهر و وفا سبز گشت در دل من
۶
همه متاع جهان را بنیم جو نخرم
کزین معامله بی حاصلست حاصل من
۷
بدست دوست، هلالی، مرا ز قتل چه باک؟
اگر هلاک شوم جان فدای قاتل من
تصاویر و صوت

نظرات