
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۳۱۶
۱
ای قدت نازک نهال جویبار چشم من
لطف کن، برخیز و بنشین بر کنار چشم من
۲
چشم مردم را غبار از گرد میباشد، ولی
میبرد گرد سر کویت غبار چشم من
۳
اشک من هر کس که دید از کار چشمم دست شست
گوشه چشمی گرفت از دست کار چشم من
۴
قطره خون بود کز دل داشت چشمم یادگار
برکنار افتاد اکنون یادگار چشم من
۵
گر بروی من، هلالی، سیل اشک آمد چه شد؟
تا چها آید هنوز از رهگذار چشم من؟
نظرات