هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۳۲۸

۱

روز نوروزست و ما را مجلس افروزی چنین

سالها شد کز خدا می خواستم روزی چنین

۲

از جفاگاری نهادی گوش بر قول رقیب

تا چها آموختی باز از بد آموزی چنین؟

۳

هر شبی در کنج غم گریان و سوزانم چو شمع

غرق آب و آتشم، با گریه و سوزی چنین

۴

پیش تیر غمزه اش بردم دل صد چاک را

چون نگه دارم دل از پیکان دلدوزی چنین؟

۵

از فروغ عارضت روز هلالی روشنست

وه! که دارد آفتاب عالم افروزی چنین؟

تصاویر و صوت

نظرات