
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۳۳
۱
من و بیداری شبها و شب تا روز یاربها
نبیند هیچکس در خواب، یارب! اینچنین شبها
۲
گشادی تا لب شیرین به دشنام دعاگویان
دعا میگویم و دشنام میخواهم از آن لبها
۳
خدا را! جان من، بر خاک مشتاقان گذاری کن
که در خاک از تمنای تو شد فرسوده قالبها
۴
سیهروزان هجران را چه حاصل بیتو از خوبان؟
که روز تیره را خورشید میباید، نه کوکبها
۵
معلم، غالبا، امروز درس عشق میگوید
که در فریاد میبینیم طفلان را به مکتبها
۶
شود گر اهل مذهب را خبر از مشرب رندان
بگردانند مذهبها، بیاموزند مشربها
۷
هلالی، با قد چون حلقه، باشد خاک میدانت
کسی نشناسد او را از نشان نعل مرکبها
تصاویر و صوت

نظرات