هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۳۳۲

۱

چنان بلند نشد سرو ناز پرور او

که سرو ناز تواند شدن برابر او

۲

ز نوبهار رخش آفت خزان دورست

هنوز تازه دمیدست سبزه تر او

۳

بنازم آن مژه شوخ را، که در دم قتل

چنان نکرد که حاجت شود بخنجر او

۴

رقیب کیست که او را سگ درش خوانم؟

اگر براند از آن کوی، من سگ در او

۵

بنیم جرعه که در بزمش اتفاق افتد

فراغتست مرا از بهشت و کوثر او

۶

چو گفتهای هلالی بوصف تازه گلیست

ز برگ لاله و نسرین کنید دفتر او

تصاویر و صوت

نظرات