هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۳۳۶

۱

خواهم فگندن خویش را پیش قد رعنای او

تا بر سر من پا نهد، یا سر نهم بر پای او

۲

سرو قدش نوخاسته، ماه رخش ناکاسته

خوش صورتی آراسته، حسن جهان‌آرای او

۳

گر در رهش افتد کسی، کمتر نماید از خسی

از احتیاج ما بسی، بیشست استغنای او

۴

تا دل به جان ناید مرا، از دیده گو: در دل درآ

مردم نشینست آن سرا، آنجا نخواهم جای او

۵

غم نیست، جان من، اگر، داغم نهادی بر جگر

ای کاش صد داغ دگر، می‌بود بر بالای او

۶

گفتم: هلالی دم بدم، جان می‌دهد، گفتا: چه غم؟

گفتم: به سویش نه قدم، گفتا: کرا پروای او؟

تصاویر و صوت

دیوان هلالی جغتائی با شاه درویش و صفات العاشقین او به کوشش سعید نفیسی - هلالی جغتائی - تصویر ۱۸۶

نظرات