
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۳۴۲
۱
نمیکشیم سر از آستان خانه تو
کجا رویم؟ سر ما و آستانه تو
۲
ترا بهانه چه حاجت برای کشتن من؟
مکن، مکن، که مرا میکشد بهانه تو
۳
ترحمی بکن، ای پادشاه کشور حسن
که غیر ظلم و ستم نیست در زمانه تو
۴
از آن سمند تو برمیجهد گه جولان
که رقص میکند از ذوق تازیانه تو
۵
سفید گشت مرا استخوان و خوشحالم
بدان امید که روزی شود نشانه تو
۶
شب از فسانه بروز آورند و این عجبست
که روز خود بشب آرم من از فسانه تو
۷
هلالی، از غم جانسوز عشق آه مکش
که سوخت جان من از آه عاشقانه تو
تصاویر و صوت

نظرات