هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۳۴۴

۱

بیا، تا نقد جان را برفشانم در هوای تو

بنه پا بر سرم، تا سر نهم بر خاک پای تو

۲

معاذالله! مرا در دادن جان نیست تقصیری

نه یک جان بلکه گر صد جان بود، سازم فدای تو

۳

مرا تا مبتلا کردی، اسیر صد بلا کردی

که، یارب، هیچکس هرگز نگردد مبتلای تو!

۴

تو، ای نازک دل، آخر با جفا آزرده می گردی

مبادا آنکه باشد آه سردی در قفای تو!

۵

ازان لب جان مده کس را، وگر خواهی که جان بخشی

مرا، باری، که من جان داده ام عمری برای تو

۶

مکن اظهار شکر از شیوه مهر و وفای من

که اینها نیست هرگز در خور جور و جفای تو

۷

هلالی را بشمشیر تغافل بی گنه کشتی

گناه خود نمی داند، تو دانی و خدای تو

تصاویر و صوت

نظرات