هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۳۴۷

۱

ما ز یک جانب، رقیب از یک طرف در کوی تو

روی با ما کن، که چشم او نبیند روی تو

۲

دیده نااهل و روی این چنین، حیفست، حیف!

چشم بد، یارب، نیفتد بر رخ نیکوی تو!

۳

بعد ازین سر از سر زانو نخواهم برگرفت

تا نبینم غیر را زین بیش همزانوی تو

۴

می کنی بیداد و میگویی که: این خوی منست

این چه خوی و این چه بیدادست؟ داد از خوی تو!

۵

چون نیامیزی بمن، در کوی خود زارم مکش

خون من، باری، نیامیزد بخاک کوی تو

۶

ما چو از هر سو بخاک کویت آوردیم رو

بعد ازین روی نیاز ما و خاک کوی تو

۷

خاک ره گشتم، گر آب دیده بگذارد مرا

همره باد صبا برخیزم، آیم سوی تو

۸

همچو ماه نو هلالی خم نگشتی شام غم

گر نبودی مایل طاق خم ابروی تو

تصاویر و صوت

دیوان هلالی جغتائی با شاه درویش و صفات العاشقین او به کوشش سعید نفیسی - هلالی جغتائی - تصویر ۲۲۳

نظرات