
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۳۶۲
۱
ای همچو پری از من دیوانه رمیده
صد بار مرا دیده و گویی که ندیده
۲
دریاب، که ماتمزدهٔ روز فراقت
هم چهره خراشیده و هم جامه دریده
۳
ای وای! بر آن عاشق محروم! که هرگز
نه با تو سخن گفته و نه از تو شنیده
۴
آن دل، که نه غم خوردی و نه آه کشیدی
در دست غمت، آه! چه گویم چه کشیده؟
۵
این اشک جگرگون، عجبی نیست که امروز
خار غم او در جگر ریش خلیده
۶
آزرده شد از چشم من امشب کف پایت
دردا! که کف پای ترا چشم رسیده!
۷
بر روی تو این قطره خون چیست هلالی؟
گویا که دل از غصه به روی تو دویده
نظرات
کژدم