
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۳۶۷
۱
ترا، که جان منی، ساخت ناتوان روزه
ندانم از چه سبب شد بلای جان روزه؟
۲
زکوة حسن بنه سوی ما و روزه منه
که این زکوة بسی بهترست از آن روزه
۳
زبان و کام ترا روزه بی حلاوت ساخت
نداشت شرمی از آن کام و آن زبان روزه
۴
ز بس که بر در و بام آفتاب طلعت تست
بخانه تو گشادن نمیتوان روزه
۵
رسید دور گل و روزه در میان آمد
کجاست عید، که برخیزد از میان روزه؟
۶
در انتظار شب عید و نور مجلس یار
سیاه گشت بچشم همه جهان روزه
۷
ز ماه روزه، هلالی، فغان مکن همه روز
خموش باش، که زد مهر بر دهان روزه
تصاویر و صوت

نظرات