هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۳۶۸

۱

گر نیست جام گلگون، خوش نیست دور لاله

بی می چه نشأئه خیزد؟ از دیدن پیاله

۲

من نوح روزگارم، از گریه غرق توفان

کو همدمی که گویم درد هزار ساله؟

۳

تا کی بناز و شوخی لب را گزی بدندان؟

گل برگ نازکت را آزرده ساخت ژاله

۴

قتل رقیب خود را با من حواله کردی

از دست من چه آید؟ هم با خدا حواله!

۵

بر صفحه دل من ذکر می است و شاهد

عقد محبت آمد مضمون این پیاله

۶

غمدیده ای، که خواند شرح غم هلالی

از خون دیده خود رنگین کند رساله

تصاویر و صوت

نظرات