
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۳۹۱
۱
چند پرسم خبر وصل و نیابم اثری؟
مگر این بخت بخوابست و ندارد خبری؟
۲
چند از دیده برویت نگرم پیش رقیب؟
گوشه ای خواهم و از روی فراغت نظری
۳
دیگران مانع انسند، خوش آن خلوت وصل
که همین ما و تو باشیم و نباشد دگری
۴
میوه عیش نخوردیم ز نخل قد تو
این چه عمریست که از عمر نخوردیم بری؟
۵
سحر از زلف تو بویی بمن آورد نسیم
چه فرح بخش نسیمی، چه مبارک سحری!
۶
کوه پرسیم شد از ابر، بیا، تا بکشیم
ساغر لعل ز سر پنجه زرین کمری
۷
تلخ شد کام هلالی، بتمنای لبت
تا بکی زهر توان خورد بیاد شکری؟
نظرات