هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شمارهٔ ۳۹۲

۱

من بنده کمین و تو سلطان کشوری

روزی به چشم لطف برین بنده بنگری

۲

جان و دلست صورت و جسم لطیف تو

روح مجسمیّ و حیات مصوری

۳

گفتی: هلاک شو، که به سوی تو بنگرم

اینک هلاک می‌شوم، ای کاش بنگری!

۴

در هر گذر که باشم و بینی مرا ز دور

نزدیک من رسیّ و نبینیّ و بگذری

۵

یوسف به حُسن از همه خوبان نکوترست

اما عزیز من، تو ازان هم نکوتری

۶

ای دل، که پابکوی ملامت نهاده ای

باور مکن که: سر بسلامت برون بری

۷

داری نظر بحال همه از ره کرم

اما نظر بحال هلالی ستمگری

تصاویر و صوت

دیوان هلالی جغتائی با شاه درویش و صفات العاشقین او به کوشش سعید نفیسی - هلالی جغتائی - تصویر ۲۰۸

نظرات