
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۴۰۳
۱
جان من در فرقت جانان برآید کاشکی!
هم اجل، چون عمر، ما را بر سرآید کاشکی!
۲
آرزو دارم که بینم: سنبل تر بر گلش
زود تر این آرزوی من بر آید کاشکی!
۳
چند با آن شکل شهر آشوب آید خشمناک؟
چند روزی هم بشکل دیگر آید کاشکی!
۴
باغ خوبی را نباشد چون وفا هرگز بری
آن نهال حسن روزی در بر آید کاشکی!
۵
وه! چه گفتم؟ هر غمی کز جور خوبان ممکنست
آن همه بر سینه غم پرور آید کاشکی!
۶
درد دل کم کن، هلالی، از خدنگ مهوشان
بر دل از بیدادشان صد خنجر آید کاشکی!
نظرات