
هلالی جغتایی
شمارهٔ ۴۱۱
۱
چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟
چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟
۲
رسید جان بلبم، چون زیم اگر نرسی؟
هلاک یک نظرم، چون کنم اگر نکنی؟
۳
چو ماه عید بسالی اگر شوی طالع
روی همان دم و با من شبی سحر نکنی
۴
ز باده بی خبرم ساختی و می ترسم
که چون روی بحریفان، مرا خبر نکنی
۵
شد از جفای تو ملک دلم خراب و هنوز
درین غمم که: ازین هم خراب تر نکنی
۶
جفا که با من دل خسته می کنی سهلست
غرض وفاست که با مردم دگر نکنی
۷
هلالی، این همه حیران چشم یار مشو
چه حالتست که هیچ از بلا حذر نکنی؟
نظرات